سربازی که در خدمت بیوه زنی را صیغه کرد
سربازی که در خدمت بیوه زنی را صیغه کرد
بعد از اینکه دیپلم گرفتم به سربازی رفتم .
پادگان آب نداشت و با تانکر آب می آوردند . ما برای استحمام و لباس شستن به حمام در شهر می رفتیم . یک روز با خانمی آشنا شدم که حدود ۳۵ ساله بود . به مدت 18 ماه صیغه شدیم و گفتم من پول ندارم به جایش اگر کاری داشته باشید برایتان کار می کنم . ایشان گفت به جایش هر روز ۱۰۰ صلوات به حضرت زهرا(سلام الله علیها) بفرستم و هر روزی که برایم کار کردی مزدت را می دهم . ( زن خوبی بود ، اهل نماز شب و ... ) در ماه آخر خدمتم از ایشان خواستم اگر قبول کند او را به عقد دائم در بیاورم . قبول کرد و به من گفت سه شرط دارم .
یکی اینکه نمازت را همیشه بخوانی (چون من به نماز اهمیت نمی دادم) دیگر اینکه در شهر ما بمانی و مهمتر اینکه مهریه ام را یک سکه بنام یکتایی خداوند و خواندن هر روز سوره یس را برای هدیه به حضرت زهرا(سلام الله علیها) قرار دهی . قبول کردم و با ایشان ازدواج کردم . ایشان کمک کرد تا گواهینامه ام را گرفتم و یک ماشین نو برایم خرید که مسافر کشی می کردم . با کمکش یک مغازه خریدم و سوپر مارکت زدیم و روز به روز زندگیمان بهتر شد . ما سه فرزند داریم که حافظ چند جزء از قرآن هستند . حتی مادرم را از شهرمان آوردم اینجا و با هم زندگی می کنیم . از سال ۱۳۷۶ تا به حال به خدا کوچکترین حرفی بین ما رد و بدل نشده و مشکلی نداریم من به ایشان افتخار می کنم و این خوشبختی را در سایه توسل به حضرت زهرا(سلام الله علیها) می دانم .
توجه :
ü خواهشمندیم حتماً پست اول این وبلاگ را نیز به طور کامل مطالعه نمائید .
ü کپی و انتشار این پست بدون درج منبع و لینک و همچنین کم و زیاد کردن آن شرعاً حرام می باشد .
ü برای ارسال سرگذشت و یا نظر خود از قسمت ارسال نظر یا تماس با من اقدام کنید .
" تجربیات تلخ و شیرین شما از ازدواج موقت "
سرگذشت های تلخ و شیرین خودتان از ازدواج موقت را برای ما ارسال کنید
negaar.blog.ir