صیغه بهترین پشتیبان من در دوران دانشجویی
صیغه بهترین پشتیبان من در دوران دانشجویی
صیغه بهترین پشتیبان من در دوران دانشجویی بود . وقتی دانشگاه قبول شدم ، منزل زن 50 ساله ای که مطلقه بود و کسی نداشت را اجاره کردم .
ایشان تنها زندگی می کرد و بازنشسته بیمارستان بود . از من ماهی 50 هزارتومن کرایه می گرفت و بعضی اوقات غذا هم برایم می آورد.
کم کم به من نزدیک شد و گفت من خرج زندگیت را می دهم و کرایه از شما نمی گیرم به شرطی که مرا صیغه کنید .
ابتدا قبول نکردم چون می ترسیدم ولی کم کم به این کار رغبت پیدا کردم . با اینکه جای مادر بزرگم حساب می شد و 31 سال بزرگتر از من بود به خودش می رسید . یک ماشینی برایم خرید و با اینکه خانواده ما وضعیت مالی خوبی نداشتند به آنها نیز کمک می کرد . حتی جهیزیه خواهرم را داد و خواهرم راعروس کرد . من شرمنده اش شدم گفتم تا ایشان باشد با کسی ازدواج نمی کنم .
چند وقت بعد تمام دارایی اش را بنام من کرد و همسری را برای من انتخاب کرد . بعد از مدتی گفت شما زندگیتان را بکنید من دوست دارم به خانه سالمندان بروم و آنجا راحتر هستم و نیازی به شوهر ندارم .
حقوق بازنشستگیش را به خانه سالمندان می داد و در آنجا زندگی میکرد بعد از دو سال در روز 21 رمضان با حال روزه دعوت حق را لبیک گفت. من هر شب جمعه سر مزارش می روم و با نثار قربانی و خیرات یادش را گرامی میدارم .
توجه :
ü خواهشمندیم حتماً پست اول این وبلاگ را نیز به طور کامل مطالعه نمائید .
ü کپی و انتشار این پست بدون درج منبع و لینک و همچنین کم و زیاد کردن آن شرعاً حرام می باشد .
ü برای ارسال سرگذشت و یا نظر خود از قسمت ارسال نظر یا تماس با من اقدام کنید .
" تجربیات تلخ و شیرین شما از ازدواج موقت "
سرگذشت های تلخ و شیرین خودتان از ازدواج موقت را برای ما ارسال کنید
negaar.blog.ir