"نگار - negaar "

"تجربیات تلخ و شیرین شما از ازدواج موقت"
مشخصات بلاگ
"نگار - negaar "

ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را انیس و مونس شد

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد

با مدد از پیامبر نور و رحمت(صلی الله علیه و آله و سلم)
به اطلاع کلیه خوانندگان گرامی می رساند ،
" این وبلاگ به هیچ عنوان بنگاه همسریابی نیست "
و با این هدف ایجاد شده تا « تجربیات تلخ و شیرین شما عزیزان از ازدواج موقت » را منعکس نماید .
تا حقیقت و فلسفه ازدواج موقت بیشتر آشکار گردد و زندگیها به جدایی نکشد و از عقد موقت نیز سوء تعبیر نشود .
همچنین خوانندگان جنبه های مثبت این سنت حسنه و هم مشکلات و دردسرهایش را ببینند .
التماس دعا

آخرین نظرات
  • ۱۴ خرداد ۹۶، ۲۱:۳۲ - kerman man
    تسلیت
  • ۱۳ خرداد ۹۶، ۲۲:۰۸ - ehsaan2 ehsaan2
    ممنون
  • ۱۳ خرداد ۹۶، ۲۲:۰۶ - kerman man
    عالی
نویسندگان
دوشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۳۶ ب.ظ

مسیر غلط

مسیر غلط

 

وقتی کم سن وسال بودم علی رغم مخالفت خانواده ها ، با پسرخاله ام ازدواج کردم که خیلی زود به طلاق انجامید . هر چند رابطه خانواده ها مثل قبل ماند و به روی خودشان نیاوردند ولی من و پسرخاله ام به دشمن هم تبدیل شده بودیم .

                              

بعد از جدایی تمام زندگی ام خلاصه شده بود در میهمانی و سفر با دوستانم .

در یکی از سفرها با مردی آشنا شدم که بیست سال از من بزرگتر بود و بسیار ثروتمند .

می دانستم متأهل است و همسر و فرزند دارد .

همسر دوم او شدم چون گفته بود در حال طلاق همسرش است .

پدر و مادرم مشکوک شده بودند ، ضمن اینکه مواد مخدر هم مصرف می کردم و هزینه آن را همسرم می داد .

روزی بدون اطلاع خانواده ام با همسرم به دبی رفتیم اما نمی دانستم دارم می روم به سمت نابود شدن .

چرا که از رفتار و تماس های تلفنی همسرم فهمیدم قرار است مرا در دبی بفروشد .

وقتی همسرم خوابید و فهمیدم خوابش عمیق شده ، با دست های لرزان شماره پدرم را گرفتم و همه چیز را برایش تعریف کردم .

گفت : سریع به فرودگاه بروم تا خودش در اولین فرصت بیاید دنبالم .

از ترس حتی چمدانم را نیز برنداشتم و پا برهنه بیرون رفتم . روز بعد در فرودگاه پدرم آمد دنبالم و با هم به سفارت رفتیم و پدر همه چیز را گفت ، اما همسرم را پیدا نکردند .

من همراه پدر و شرمی که هرگز پاک نمی شود به ایران برگشتم .

این روزها در مرکز ترک اعتیاد هستم و دنبال راهی برای جبران اشتباهاتم .

 

نظریه روان شناسی این ماجرا :

 

لجبازی با خانواده ، ازدواج زود هنگام ، طلاق شتاب زده ، عقد موقت اشتباه و مخفیانه و مسافرت بدون اطلاع خانواده اشتباهات این ماجرا هستند .( دنبال ایده آل ها رفتن از راه اشتباه)

هر چند خانواده این شخص هم باید حواسشان را جمع می کردند و این همه آزادی به او نمی دادند .

 

خلاصه شده از داستان "مسیر غلط" منتشر شده در مجله روزهای زندگی (شماره 493)

 

توجه :

ü         خواهشمندیم حتماً پست اول این وبلاگ را نیز به طور کامل مطالعه نمائید .

ü         کپی و انتشار این پست بدون درج منبع و لینک و همچنین کم و زیاد کردن آن شرعاً حرام می باشد .

ü         برای ارسال سرگذشت و یا نظر خود از قسمت ارسال نظر یا تماس با من اقدام کنید .


فهرست سرگذشتها و تجربیات


نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی