"نگار - negaar "

"تجربیات تلخ و شیرین شما از ازدواج موقت"
مشخصات بلاگ
"نگار - negaar "

ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را انیس و مونس شد

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد

با مدد از پیامبر نور و رحمت(صلی الله علیه و آله و سلم)
به اطلاع کلیه خوانندگان گرامی می رساند ،
" این وبلاگ به هیچ عنوان بنگاه همسریابی نیست "
و با این هدف ایجاد شده تا « تجربیات تلخ و شیرین شما عزیزان از ازدواج موقت » را منعکس نماید .
تا حقیقت و فلسفه ازدواج موقت بیشتر آشکار گردد و زندگیها به جدایی نکشد و از عقد موقت نیز سوء تعبیر نشود .
همچنین خوانندگان جنبه های مثبت این سنت حسنه و هم مشکلات و دردسرهایش را ببینند .
التماس دعا

آخرین نظرات
  • ۱۴ خرداد ۹۶، ۲۱:۳۲ - kerman man
    تسلیت
  • ۱۳ خرداد ۹۶، ۲۲:۰۸ - ehsaan2 ehsaan2
    ممنون
  • ۱۳ خرداد ۹۶، ۲۲:۰۶ - kerman man
    عالی
نویسندگان
شنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۳۹ ب.ظ

خوشبختی یک دختر کارگر با توسل

خوشبختی یک دختر کارگر با توسل

پدرم رفتگر شهرداری بود در یکی از محله های پایین شهر و در یک خانه کلنگی با مستاجری زندگی می کردیم . من تنها فرزندشان بودم و یادم هست در ماه رمضان ، سحر نان با رب گوجه فرنگی می خوردیم و روزه می گرفتیم . باور کنید شاید ما در طول سال ۲ کیلوگرم گوشت هم مصرف نمی کردیم . چون پدرم بیمار بود بیشترین پول ما خرج داروهای پدر می شد .

تنها غذای ما در هر وعده فقط نان بود . گاهی از غذاهایی که مردم در سلطل اشغال می ریختند مصرف می کردیم . تا اینکه دولت یارانه را داد و ما توانستیم حداقل نان و ماستی مصرف کنیم. اما ناگهان خانه استیجاری کلنگی خراب شد  مجیور شدیم یارانه را هم در اضافه کرایه خانه خرج نمایم . من شبها در نماز شب از خدا می خواستم که عاقبت به خیر بشوم و نماز استغاثه را هر شب می خواندم . هر پنجشنبه و جمعه با خط واحد به زیارتگاهی می آمدیم و لااقل با خیراتی مردم و صبحانه دعای ندبه ، هفته ای یک وعده غذا می خوردیم . یادم هست در یک شب جمعه توسلی به حضرت زهرا(سلام الله علیها) داشتم . گفتم می شود یک مرتبه زیارت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)  نصیبم شود . شخصی که با همسرش در حرم بودند بعد از نماز صبح به ما گفتند بیایید با هم به شهر مقدس قم برویم . گفتم با کدام پول ؟

گفت شما میهمان ما باشید. ایشان من و پدر و مادرم را به قم و جمکران برد . نهار و شام به ما داد و در برگشت ما را خانه مان آوردند . آمدند یک ساعت در خانه ما نشستند وقتی دیدند که ما یک یخچال هم نداریم و حتی یک چایی برای پذیرایی در منزل نداریم ، به ما گفت شما نمی خواهد حرم بیایید . من خودم هر هفته به دنبال شما می آیم دنبال شما . ایشان جانباز بود و بچه دار نمی شد .

 هفته بعد ایشان یک خانه ۷۰ متری با وسایلش در جنوب شهر خرید و ما را به آن خانه برد و گفت این خانه با وسایلش مال شما باشد ، پول اجاره خانه را خرج زندگیتان کنید . مدتی بعد پدرم به رحمت خدا رفت و ایشان تمام مخارج دفن و کفن پدرم را داد . همسر ایشان نیز مدتی بعد سکته کردند و  از دنیا رفتند و نزدیک قبر پدرم او را به خاک سپرند . آن مرد دیگر دنبال ما نمی آمد و فقط سر مزار او را می دیدیم .

یک روز خیراتی را به من داد تا تقسیم کنم . ایشان با مادرم صحبت کردند و گفتند من تا بحال به خانه شما می آمدم چون همسرم زنده بود و الان نمی توانم بیایم زیرا خوبیت نداره . من فرزندی ندارم اگر شما حاضر باشی باهم زندگی کنم من صیغه محرمیت را بخوانم و دخترت تو فرزند من هم باشد .

مادرم سکوت کرد آن شب با دسته گل و شیرینی به خانه ما آمد و خودش صیغه موقت خواند و روز شنبه با مادرم را عقد دائم بستند و بعد ده روز رفتیم مشهد مقدس و بعد از بازگشت به خانه خودش رفتیم . با یکی از بچه های هیئتی ازدواج کردم . شوهرم در کارگاه همسر مادرم حسابدار شد و ایشان یک خودرو به من هدیه داد .

من آن ماشین را فروختم و یک ماشین ارزان تر گرفتم و مابقی اش را خرج افراد مستند فامیل کردم . خانه ای هم که ایشان قبلاً برای ما خریده بود به یک خانواده یتیم دادم . من یک بچه رفتگر هستم ، با شوهرم صحبت کردم بیش از نیازمان را به مستمندان بدهیم زیرا خدا بزرگ است

من و هم شوهرم جز خادمین افتخاری حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها) و مسجد جمکرانیم و فرزندی دارم به نام مهدی .

بدانید اگر توکل به خدا و توسل به حضرت زهرا(سلام الله علیها) داشته باشیم هیچ وقت محتاج هیچ کس نمی شویم .

( برگرفته شده از )


توجه :

ü         خواهشمندیم حتماً پست اول این وبلاگ را نیز به طور کامل مطالعه نمائید .

ü         کپی و انتشار این پست بدون درج منبع و لینک و همچنین کم و زیاد کردن آن شرعاً حرام می باشد .

ü         برای ارسال سرگذشت و یا نظر خود از قسمت ارسال نظر یا تماس با من اقدام کنید .


فهرست سرگذشتها و تجربیات


نظرات (۱)

" تجربیات تلخ و شیرین شما از ازدواج موقت "

سرگذشت های تلخ و شیرین خودتان از ازدواج موقت را برای ما ارسال کنید

negaar.blog.ir

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی