جعبه میوه
جعبه میوه
سال 1380 بود . برای کار به میدان تره بار رفتم. در آنجا خانمی را دیدم که جعبه میوه ای را در دست داشت . از او خواستم که کمکش کنم ، او پس از تعارف قبول کرد .
او زود با من آشنا شد و وقتی فهمید که بیکارم گفت من نیاز به مستخدم دارم . با او به منزلش رفتیم . خانه بزرگی داشت .
او گفت حدود دو سال است که شوهرش از وی جداشده و همسر دیگر گرفته . او تنوع طلب و خیانتکار بود و من هم به همین خاطر از او طلاق گرفتم .
او از من خواست نقش شوهر برایش بازی کنم و ماهانه حقوقی بگیرم . تو فقط به ظاهرت برس و همراه من در تمام میهمانی ها و منزل اقوام بیا .
من هم از خدا خواسته او را صیغه یک ساله کردم . او یک ماشین و دو دست لباس شیک برایم گرفت و از آنجایی که خداوند جمال خوبی به من داده بود ، نقشم را خوب ایفا می کردم . خدا را گواه می گیرم وقتی همراه او به میهمانی رفتم چند تا زن شوهر دار از اقوامشان تقاضای عمل منافی از من داشتند ، ولی من حتی یکبار هم خیانت نکردم . او وقتی ایمان مرا دید هنوز مدت صیغه اش تمام نشده بود که خواست مدت را تمدید کند و من از فرصت استفاده کردم و گفتم حیف نیست نقش بازی کنیم . بیا و همسر دائم من شو ، به خدا من به تو خیانت نمی کنم . او قبول کرد ، زندگی خوبی را شروع کردیم . از او دو تا بچه خدا به ما داد و هیچ مشکلی مالی هم نداشتیم . تا اینکه سه سال پیش او بر اثر سرطان سینه از دنیا رفت . تمام دارائی او به من و فرزندانم رسید . بعد از یک سال من با دختر فقیری که از سادات بود ازدواج کردم و از او دختری دارم . زندگی خوبی دارم که به هیچ وجه حتی نمی توانستم تصورش را بنمایم . من خوشبختی خویش را در عقد موقت بدست آوردم و با ایمان به خدا این خوشبختی از دست ندادم و به او خیانت نکردم .
توجه :
ü خواهشمندیم حتماً پست اول این وبلاگ را نیز به طور کامل مطالعه نمائید .
ü کپی و انتشار این پست بدون درج منبع و لینک و همچنین کم و زیاد کردن آن شرعاً حرام می باشد .
ü برای ارسال سرگذشت و یا نظر خود از قسمت ارسال نظر یا تماس با من اقدام کنید .
" تجربیات تلخ و شیرین شما از ازدواج موقت "
سرگذشت های تلخ و شیرین خودتان از ازدواج موقت را برای ما ارسال کنید
negaar.blog.ir