به خاطر اعتیاد پدر خواستگار نداشتم
به خاطر اعتیاد پدر خواستگار نداشتم
دختری بودم که سنم به 31 سال رسید و کسی به خاطر اعتیاد پدر و نداشتن وضع مالی و بیماری مادرم به خواستگاری ام نیامد .
در همان سال پدرم از دنیا رفت . با مادر بیمارم در منزل قدیمی به صورت خوش نشینی زندگی می کردیم .
سه ماه بعد از مرگ پدر ، صاحبخانه مقداری پول و کفاره روزه را به ما داد و به من گفت اگر کاری داشتید به من بگویید و شماره تلفنش را به من داد .
دو سه روز بعد به ایشان زنگ زدم و گفتم مادرم بیمار است اگر از دنیا برود کسی را ندارم آیا کسی را سراغ ندارید برای ازدواچ دائم یا موقت؟ تا حداقل محرمی داشته باشم .
فردایش به منزل ما آمد و گفت حقیقت من زنی دارم که فلج شده و نیاز به مراقبت دارد . من شما را عقد موقت می کنم ، مبلغی هم پول می دهم و مخارج زندگیتان را تامین می کنم . تا مادرت زنده هست همین جا کنار مادر باش بعد از مرگ مادر منزل ما بیا و مراقب خانمم باش و حقوقی هم به شما می دهم .
سه ماه بعد از عقد موقت ، مادرم به رحمت خدا رفت . ایشان تمام مخارج دفن و کفن را دادند و مرا به منزلشان برد و آنجا کارهای خانمش را انجام می دادم . از آنجایی که ایشان فرزندی نداشتند ، خیلی دلشان می خواست فرزندی برایشان بیاورم .
گفت اگر حامله شدی تو را عقد دائم می کنم و منزلی هم برایت می خرم و مهریه ات قرار می دهم . حدود دوماه که در منزلشان بودم آثار حامگی را مشاهده کردم . وقتی مشخص شد حامله هستم او مرا عقد کرد و خانه ای برایم با وسایلش خرید . وقتی که فرزندم به دنیا آمد تمام اموالش را به نام فرزندم کرد . دو ماه بعد از تولد فرزندم همسر اولش به رحمت خدا رفت .
دو سال در نهایت خوشی و خرمی با ایشان زندگی کردم که ایشان در سانحه تصادف از دنیا رفت .
فرزند پسرم نیز سه ساله بود که یک روز وقتی با دوچرخه بازی می کرد با یک ماشین تصادف می کند و از دنیا می رود .
به خاطر این اتفاقات ناگوار مدتی در ناراحتی و اندوه به سر می بردم .
از آنجایی که من تنها وارث پسرم بودم تمام املاک او به من رسید .
مدتی که از این قضایا گذشت به عقد دائم سرکارگرمان که آقای مجرد 28 ساله ای بود در آمدم . ایشان عهد کرده تا زنده باشد برایم کار کند و مرا تنها نگذارد . از ایشان دو تا فرزند دارم و یک مغازه و ماشین برای او خریدم و او جوان پاک و سربه زیری است و پدر فرزندانم می باشد .
اینقدر خدا را شاکرم که با عقد موقت مرا به اوج خوشبختی رساند . شکر خدا دو تا فرزند سالم دارم و شوهر جوان و خوب و سرمایه ای که محتاج کسی نباشم . این ها را خداوند به وسیله عقد موقت به من اهدا کرد .
توجه :
ü خواهشمندیم حتماً پست اول این وبلاگ را نیز به طور کامل مطالعه نمائید .
ü کپی و انتشار این پست بدون درج منبع و لینک و همچنین کم و زیاد کردن آن شرعاً حرام می باشد .
ü برای ارسال سرگذشت و یا نظر خود از قسمت ارسال نظر یا تماس با من اقدام کنید .
" تجربیات تلخ و شیرین شما از ازدواج موقت "
سرگذشت های تلخ و شیرین خودتان از ازدواج موقت را برای ما ارسال کنید
negaar.blog.ir