رونق گرفتن زندگی
رونق گرفتن زندگی
وقتی که دختر خاله ام از شوهرش به خاطر بچه دار نشدن طلاق گرفت ، از اتمام عده اش به من پیشنهاد عقد موقت داد .
دختر خاله من کارمند بود و وضع مالی خوبی داشت . ولی خانواده شوهرش به خاطر عقیم بودن با دادن مهریه او را طلاق دادند .
با اینکه من 6 سال از ایشان کوجکتر بودم و دانشجو نیز بودم ، بدون اینکه کسی متوجه بشود با او عقد موقت بستم .
دو ماه بعد از انعقاد عقد ایشان حامله می شود . از آنجایی که زن خوب و مومنی بود بعد از حاملگی ما رفتیم رسما عقد کردیم . این ازدواج باعث شد که زندگی ما رونق بگیرد و در دانشگاه درس بخوانم . ایشان اینقدر درکش بالا بود که خودش یکی از شاگردانش را که خانمی زیبا و محجه بود برای من خواستگاری کرد . در عوضش زن دومم قادر به بچه دار شدن نیست . فقط از دختر خاله ام دو تا پسر دارم که زن دومم با او مثل دو تا دوست و در یک خانه زندگی می کنند . اینقدر خدا را شاکرم که زندگی شیرینی دارم و این شیرینی فقط به خاطر عقد موقت است.
توجه :
ü خواهشمندیم حتماً پست اول این وبلاگ را نیز به طور کامل مطالعه نمائید .
ü کپی و انتشار این پست بدون درج منبع و لینک و همچنین کم و زیاد کردن آن شرعاً حرام می باشد .
ü برای ارسال سرگذشت و یا نظر خود از قسمت ارسال نظر یا تماس با من اقدام کنید .
" تجربیات تلخ و شیرین شما از ازدواج موقت "
سرگذشت های تلخ و شیرین خودتان از ازدواج موقت را برای ما ارسال کنید
negaar.blog.ir