"نگار - negaar "

"تجربیات تلخ و شیرین شما از ازدواج موقت"
مشخصات بلاگ
"نگار - negaar "

ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را انیس و مونس شد

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد

با مدد از پیامبر نور و رحمت(صلی الله علیه و آله و سلم)
به اطلاع کلیه خوانندگان گرامی می رساند ،
" این وبلاگ به هیچ عنوان بنگاه همسریابی نیست "
و با این هدف ایجاد شده تا « تجربیات تلخ و شیرین شما عزیزان از ازدواج موقت » را منعکس نماید .
تا حقیقت و فلسفه ازدواج موقت بیشتر آشکار گردد و زندگیها به جدایی نکشد و از عقد موقت نیز سوء تعبیر نشود .
همچنین خوانندگان جنبه های مثبت این سنت حسنه و هم مشکلات و دردسرهایش را ببینند .
التماس دعا

آخرین نظرات
  • ۱۴ خرداد ۹۶، ۲۱:۳۲ - kerman man
    تسلیت
  • ۱۳ خرداد ۹۶، ۲۲:۰۸ - ehsaan2 ehsaan2
    ممنون
  • ۱۳ خرداد ۹۶، ۲۲:۰۶ - kerman man
    عالی
نویسندگان
چهارشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۱۵ ب.ظ

تعصب بی جا و گرفتار شدن

تعصب بی جا و گرفتار شدن

عقد موقت هدیه ای از طرف خداست . اگر ناشکری نموده و حقیقت را کتمان کنیم در همین دنیا تاوانش را باید پس دهیم .

شوهر من کارگر خوش نشین و بیمه کشاورزی شخصی بود . آن شخص زن بیوه ای بود که مومنه و پرهیزگار بود .

از آنجایی که شوهرم از ظاهر خوبی برخوردار بود به من گفت اگر شما اجازه دهید برای اینکه من هم راحت باشم با شوهرت صیغه محرمیت بخوانم تا به گناه نیافتم . در عوضش مخارج خانه و هرچه تو لازم داشته باشی برایت تهیه می کنم . حتی کتابی در مورد ثواب صیغه و واسطه شدن برایم خواند و روایتها را نشان داد و به من گفت من جوانم نمی خواهم گناه کنم تو به خاطر خدا اجازه بده به عقد موقت شوهرت درآیم .

حسادت و تعصب مرا کور و عقل مرا گرفته بود به او ناسزا گفتم . او به من گفت امیدوارم به درد من گرفتار شویی . چند روز بعد شوهرم را وادار کردم که کاری دیگر پیدا نماید . شوهرم از ترس آبرو قبول کرد و خانه ای را کرایه کردیم و به کار روزمزدی سر گذر روی آورد و زندگی را ادامه دادیم . تا اینکه یک روز برای آزاد کردن لوله فاضلاب آشپزخانه مقداری اسید ریختم نمی دانم چطور شد که به طرف بالا پاشید و صورتم را  سوزاند شکر خدا چشمهایم سالم ماند .

چند روز بعد شوهرم که برای ترخیص من از بیمارستان رفته پول بیاورد ماشینی به او میزند و فراری می شود ، معلوم نشد که چه کسی بود . از طرفی کار دائمی را رها کرده بودیم و بیمه ما از بین رفته بود . خلاصه شوهرم را ازدست دادم . الان یک زن تنها هستم با دختری 8 ساله . از آنجایی که زیبایی صورتم را از دست دادم هیچ پیرمردی حاضر نیست یک لحظه به صورتم نگاه کند . حتی دخترم از من می ترسد . نه حقوق و درآمدی دارم حتی به خدا پول کرایه خانه را نمی توانم پرداخت کنم . هرجا برای کار می روم هیچ کس کاری به من نمی دهد . با این حال همان زن ماهیانه برای رضای خدا مقداری پول صدقه به کارتم واریز می کند .

او کسی را گرفته که نماینده اش هست و صیغه او شده است . غریزه جنسی مرا اذیت می کند و هیچ کس حاضر نیست توی صورتم نگاه کند . الان با دخترم در خانه خشتی مخروبه ای زندگی می کنیم . با یارانه و پولی که آن زن می ریزد زندگی می کنیم .

دخترم مدرسه نمی رود و می گوید خجالت می کشد که بچه ها مادرش را این طوری ببینند . من می دانم دارم  تاوان مخالفت با دستور خدا و عقد موقت را پس می دهم . اگر آن روز  من تعصب نداشتم هم خدا راضی بود و هم شوهرم بالای سرم بود . هم کار و زندگی خوبی داشتیم و هم از ثواب های صیغه بهرمند می شدم . الان در سخت ترین شرایط زندگی کنم . مجبورم خودم به بچه ام درس یاد بدهم . سختی های دنیا را تحمل می کنم ولی دعا کنید در آخرت عذاب نکشم . من این خاطره را نوشتم تا کسی کفران نعمت نکند و این سنت حسنه را اجرا کند که ظلم جهان را فرا نگیرد . خواهش می کنم مرا از دعای خیر محروم مکنید . متشکرم

( برگرفته شده از )                                    


توجه :

ü         خواهشمندیم حتماً پست اول این وبلاگ را نیز به طور کامل مطالعه نمائید .

ü         کپی و انتشار این پست بدون درج منبع و لینک و همچنین کم و زیاد کردن آن شرعاً حرام می باشد .

ü         برای ارسال سرگذشت و یا نظر خود از قسمت ارسال نظر یا تماس با من اقدام کنید .


فهرست سرگذشتها و تجربیات


نظرات (۱)


" تجربیات تلخ و شیرین شما از ازدواج موقت "

سرگذشت های تلخ و شیرین خودتان از ازدواج موقت را برای ما ارسال کنید

negaar.blog.ir


ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی