"نگار - negaar "

"تجربیات تلخ و شیرین شما از ازدواج موقت"
مشخصات بلاگ
"نگار - negaar "

ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را انیس و مونس شد

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد

با مدد از پیامبر نور و رحمت(صلی الله علیه و آله و سلم)
به اطلاع کلیه خوانندگان گرامی می رساند ،
" این وبلاگ به هیچ عنوان بنگاه همسریابی نیست "
و با این هدف ایجاد شده تا « تجربیات تلخ و شیرین شما عزیزان از ازدواج موقت » را منعکس نماید .
تا حقیقت و فلسفه ازدواج موقت بیشتر آشکار گردد و زندگیها به جدایی نکشد و از عقد موقت نیز سوء تعبیر نشود .
همچنین خوانندگان جنبه های مثبت این سنت حسنه و هم مشکلات و دردسرهایش را ببینند .
التماس دعا

آخرین نظرات
  • ۱۴ خرداد ۹۶، ۲۱:۳۲ - kerman man
    تسلیت
  • ۱۳ خرداد ۹۶، ۲۲:۰۸ - ehsaan2 ehsaan2
    ممنون
  • ۱۳ خرداد ۹۶، ۲۲:۰۶ - kerman man
    عالی
نویسندگان
چهارشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۱۲ ب.ظ

سوء استفاده از صیغه و تاوان سخت

سوء استفاده از صیغه و تاوان سخت

عقد موقت خوب بود ولی من سوءاستفاده کردم و تاوانش را پس دادم .

من زنی هستم که چند سال پیش زن پسر همسایه مان شدم . از آنجایی که در خانه مان ماهواره بود من به زندگیم قانع نشدم . خیال زندگی رویایی ماهواره را در سر می پروراندم .

هر شب با شوهرم که کارگر شهربانی بود بحث می کردیم و زندگی را به کامش تلخ کردم .

هر جور بود با داشتن یک بچه طلاق گرفتم . والدینم مرا سر زنش کردند ، از خانه فرار کردم و دو روز بعد از دروغ به خانه پدر زنگ زدم گفتم من همراه کاروانی به عنوان کمک آشپز به مشهد آمدم .

البته با اینک 5 روز طلاق گرفته بودم و در عده شوهرم بودم آمدم رانندگان مجرد و تنها را شناسایی می کردم و برای خودم حجاب خوبی درست می کردم و محترمانه صیغه می شدم .

باور کنید شاید روزی 10 بار صیغه ساعتی می شدم . در مدت کمتر از 6 ماه توانستم در شهر ، خانه و ماشین بخرم . قانع نشدم و به کار نامشروع خود ادامه دادم و پول زیادی جمع کردم .

یک روز پسری خوش تیپ آمد و گفت بیا با هم ازدواج کنیم و محبت زیادی به من کرد . بعد از چند روز که با هم بودیم تمام پولها را از حساب من خالی کرد و معلوم نشد که کجا رفت؟

خبری از ایشان ندارم . از ناراحتی متوجه نشدم و زدم به یک ماشین که زن و شوهری کشته شدند . از طرفی گواهی نامه نداشتم و مقصر من بودم . منزل را فروختم بابت دیه دادم . الان همه چیزم را از دست داده ام . فقط تنها چیزی که دارم بیماری ایدز است و منتظر مرگ و آتش جهنم هستم و عذاب وجدان رهایم نمی کند .

شوهرم بعد از طلاق با یک خانم معلم ازدواج می کند و زندگی خوبی دارند و صاحب ماشین و خانه هستند و یک پسر از زن دومش دارد. و من خجالت می کشم حتی به خانه پدر بروم . چند روزی است که در یک ساندویجی کار می کنم . صاحبکار خوشحال است که یک فروشنده زن در مغازه مشغول به کار است و مشتری هایش زیاد می شود .

من هم در آرزوی مرگ هستم . امیدوارم دیگران اشتباه نکنند و گول امثال مرا نخورند و به زندگیشان قانع باشند . دنبال هوسرانی نباشد و به ماهواره دل نبندند . به خدا 6 سال است که توفیق پیدا نکردم دو رکعت نماز بخوانم .

( برگرفته شده از )                                                    


توجه :

ü         خواهشمندیم حتماً پست اول این وبلاگ را نیز به طور کامل مطالعه نمائید .

ü         کپی و انتشار این پست بدون درج منبع و لینک و همچنین کم و زیاد کردن آن شرعاً حرام می باشد .

ü         برای ارسال سرگذشت و یا نظر خود از قسمت ارسال نظر یا تماس با من اقدام کنید .


فهرست سرگذشتها و تجربیات



نظرات (۱)

" تجربیات تلخ و شیرین شما از ازدواج موقت "

سرگذشت های تلخ و شیرین خودتان از ازدواج موقت را برای ما ارسال کنید

negaar.blog.ir

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی