سرمایه ای در سختیها
سرمایه ای در سختیها
عقد موقت مثل سرمایه ای است در سختیها انسان را نجات می دهد .
خدایا از فقر به سوی تو پناه می برم .
پدرم فلج بود . با مادرم که دختر یتیم و فقیری بود ازدواج کرده بود . پدرم بر اثر ضعف توان کار کردن را نداشت . از آنجایی که مادرم حدود 15 سال از پدرم بزرگتر بود و اداره زندگی بر دوشش بود زود از پا در آمد .
15 ساله بودم که مادرم را از دست دادم و با پدر زندگی می کردم .
در این زمانه سخت اقوامان خجالت می کشیدند حتی ما را به خویشاوندی بپذیرند ، کمک کردنشان پیش کش .
بر اثر سختیهایی که متحمل می شدیم یک روز ضعف همه وجود پدرم را گرفت و بیهوش شد . به چه سختی پدر را به بیمارستان بردم . خدا می داند پول نداشتیم .
از آنجایی نجات جان پدر برایم مهم بود ظهر وقتی به بیمارستان رفتم و پدر را بستری کردم ، راه به جایی نمی بردم رفتم نماز خانه نمازم ظهر و عصر و دو رکعت نماز استغاثه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) خواندم .
بعد از نماز گفتم خدایا خودت به حق این بانو کمکم کن و با حضرت زهرا(سلام الله علیها) قراردادی بستم که مشکلم را حل کند . تا عمر دارم هر روز زیارت بی بی و دو رکعت نماز استغاثه برایش بخوانم .
با خود گفتم: به اولین مردی که از نماز خانه بیرون آمد حاجتم را می گویم . مردی50 ساله را دیدم و قصه ام را برایش گفتم .
از بس از اقوامان خیری ندیده بودم گفتم من حتی برای هزینه پدرم حاضرم خودم را صیغه کنم .
مرد نگاهی به من کرد و گفت بیا برویم نزد پدرت . وقتی پدرم را دید گفت همین جا بنشین من الان می آیم . رفت چند تا کمپوت و مبلغی پول داد و به من گفت تو دختر من هستی . من هزینه عمل پدرت را به خاطر خدا می دهم و اگر هرچه خواستی با این شماره تماس بگیر من می دهم .
پسرم تصادف کرده در اتاق عمل است اگر خوب شد و خودت خواستی من تو را به عنوان عروس انتخاب می کنم . خدا کمک کرد و پسرش خوب شد و پدرم هم ترخیص شد . این مرد ماهیانه به ما کمک می کرد .
بعد از دو ماه با پسر و همسرش به خواستگاری ما آمد . ایشان تنها یک پسر داشت که مهندس برق است و اموال فراوانی دارد و بازنشسته دانشگاه علوم پزشکی بود . بهترین خانه و جهیزیه را برایمان خرید و حتی ماشینی کادو به من داد و به من گفت به تمام اقوامی که از شما خجالت می کشیدند را دعوت کن . همه را دعوت کردند . وقتی خانه و جهیزیه و شام عروسی و هدیه مرا دیدند انگشت تعجب به دندان گزیدند . مادر شوهرم که سیده است در نزد اقوامان گفت خدا را شکر می کنم که بهترین دختر دنیا را عروس من کرد و من تا عمر دارم کنیزش هستم . از شوهرم هرچه از فضایلش بگویم کم گفته ام .
خداوند سه فرزند به ما عطا کرده و پدرم در خانه ما زندگی می کند و شوهرم بسیار احترامش را دارد . در عید غدیر شوهرم تمام اقوامان را دعوت می کند و به هر کدام یک اسکناس 10 هزار تومانی عیدی می دهد .
حتی اگر مشکل مالی هم داشته باشند حل می کند . من خوشبختیم را مدیون حضرت زهرا(سلام الله علیها) و اعتقاد به عقد موقت می دانم .
توجه :
ü خواهشمندیم حتماً پست اول این وبلاگ را نیز به طور کامل مطالعه نمائید .
ü کپی و انتشار این پست بدون درج منبع و لینک و همچنین کم و زیاد کردن آن شرعاً حرام می باشد .
ü برای ارسال سرگذشت و یا نظر خود از قسمت ارسال نظر یا تماس با من اقدام کنید .
" تجربیات تلخ و شیرین شما از ازدواج موقت "
سرگذشت های تلخ و شیرین خودتان از ازدواج موقت را برای ما ارسال کنید
negaar.blog.ir