"نگار - negaar "

"تجربیات تلخ و شیرین شما از ازدواج موقت"
مشخصات بلاگ
"نگار - negaar "

ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را انیس و مونس شد

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد

با مدد از پیامبر نور و رحمت(صلی الله علیه و آله و سلم)
به اطلاع کلیه خوانندگان گرامی می رساند ،
" این وبلاگ به هیچ عنوان بنگاه همسریابی نیست "
و با این هدف ایجاد شده تا « تجربیات تلخ و شیرین شما عزیزان از ازدواج موقت » را منعکس نماید .
تا حقیقت و فلسفه ازدواج موقت بیشتر آشکار گردد و زندگیها به جدایی نکشد و از عقد موقت نیز سوء تعبیر نشود .
همچنین خوانندگان جنبه های مثبت این سنت حسنه و هم مشکلات و دردسرهایش را ببینند .
التماس دعا

آخرین نظرات
  • ۱۴ خرداد ۹۶، ۲۱:۳۲ - kerman man
    تسلیت
  • ۱۳ خرداد ۹۶، ۲۲:۰۸ - ehsaan2 ehsaan2
    ممنون
  • ۱۳ خرداد ۹۶، ۲۲:۰۶ - kerman man
    عالی
نویسندگان
چهارشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۰۶ ب.ظ

دعای آن مرد

دعای آن مرد

من دختری از یک خانواده فقیر بودم .

در جوانی عروس شدم و یک ماه بعد از عروسی بر اثر سانحه تصادف شوهرم را از دست دادم .

خواستگاران زیادی هم داشتم . همسایه ای داشتم که پیرمردی بود که زنش مرده بود هرچه می خواست ازدواج کند بچه هایش مخالفت می کردند. خدا را شاهد می گیرم دلم برای این مرد سوخت .  شب جمعه ای که خیراتی برای او بردم او را تنها دیدم . به او گفتم من صیغه تو می شوم . خطبه را خواندم و همسر موقت او شدم . آن مرد در حقم دعایی کرد و گفت امیدوارم به حق ابوالفضل(علیه السلام) خدا تو را خوشبخت و سعادتمند و سرمایه دار و عاقبت به خیر نماید .  مدت کوتاهی گذشت و آن پیرمرد به رحمت خدا رفت .

من به دنبال هوسرانی نرفتم حتی یک ماه بعد از مرگ شوهر اولم اینقدر جوان چشم چران خودشان را برایم حاضر می کردند . والله به هیچ کدام روی خوش نشان ندادم . به این پیرمرد فقط به خاطر ثوابش اینکار را کردم . منظورم این است اگر انسان به خاطر خدا کاری بکند خداوند عمل او را چندین برابر اجر می دهد .

شش ماه بعد یکی از سادات به خواستگاریم آمد . جوان خوب و متدینی بود و در مغازه لوازم خانگی کار می کرد . من به برکت دعای پیرمرد صاحب همه چیز شدم . دو فرزند دارم که هر دو حافظ قرآن هستند . یک منزل و سه تا نمایندگی لوازم خانگی داریم . والله خانواده ما نسبت به اقوامان از نظر موقعیت اجتماعی و مالی پایین ترین خانواده ها بود ولی الان به لطف خدا  شوهر من خیّر و سرمایه دارترین خانواده و معتمد شهر  است و همه غبطه زندگی ما را می خورند . نمی توانم چگونه شکر خدای بزرگ و مهربان را به جا بیاورم . مطمئنم این از دعای خیر آن پیرمرد است . من واسطه ازدواج موقت چند زن بیوه  فقیر که از غریزه جنسی رنج می برند با شوهرم شده و کمک مالی شان می کنم . بدون اینکه کسی متوجه شوند حتی خانمها می گویند تو چطور آدمی هستی؟

( برگرفته شده از )                      

 

توجه :

ü         خواهشمندیم حتماً پست اول این وبلاگ را نیز به طور کامل مطالعه نمائید .

ü         کپی و انتشار این پست بدون درج منبع و لینک و همچنین کم و زیاد کردن آن شرعاً حرام می باشد .

ü         برای ارسال سرگذشت و یا نظر خود از قسمت ارسال نظر یا تماس با من اقدام کنید .


فهرست سرگذشتها و تجربیات


نظرات (۱)

" تجربیات تلخ و شیرین شما از ازدواج موقت "

سرگذشت های تلخ و شیرین خودتان از ازدواج موقت را برای ما ارسال کنید

negaar.blog.ir

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی