"نگار - negaar "

"تجربیات تلخ و شیرین شما از ازدواج موقت"
مشخصات بلاگ
"نگار - negaar "

ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را انیس و مونس شد

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد

با مدد از پیامبر نور و رحمت(صلی الله علیه و آله و سلم)
به اطلاع کلیه خوانندگان گرامی می رساند ،
" این وبلاگ به هیچ عنوان بنگاه همسریابی نیست "
و با این هدف ایجاد شده تا « تجربیات تلخ و شیرین شما عزیزان از ازدواج موقت » را منعکس نماید .
تا حقیقت و فلسفه ازدواج موقت بیشتر آشکار گردد و زندگیها به جدایی نکشد و از عقد موقت نیز سوء تعبیر نشود .
همچنین خوانندگان جنبه های مثبت این سنت حسنه و هم مشکلات و دردسرهایش را ببینند .
التماس دعا

آخرین نظرات
  • ۱۴ خرداد ۹۶، ۲۱:۳۲ - kerman man
    تسلیت
  • ۱۳ خرداد ۹۶، ۲۲:۰۸ - ehsaan2 ehsaan2
    ممنون
  • ۱۳ خرداد ۹۶، ۲۲:۰۶ - kerman man
    عالی
نویسندگان
سه شنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۴۱ ب.ظ

از فقر تا بی نیازی

از فقر تا بی نیازی

من به حقیقت صیغه اعتقاد دارم .

من پدرم از دنیا رفته بود ، مادر ساده لوحی داشتم . چون ما توان خرید جهیزیه را نداشتیم شخصی پول دار که پسری ساده لوح داشت مرا یک ماه صیغه پسرش کرده و مبلغ 5 میلیون مهریه داد .

قرار شد اگر پسرش توان زناشویی را داشته باشد مرا عقد ببندد . و گرنه   بعد از یک ماه از هم جدا شویم .

چند روز بعد از عقد یک روز پدر شوهر به نزد من آمد و از من تقاضای عمل منافی عفت کرد .

گفتم تو مثل پدرم هستی؟ اینکار حرام است.

گفت اگر به خواسته من تن ندهی می گویم تو دختر فاسدی هستی .

قبول نکردم .                                 

گفت10 میلیون به تو میدهم خواسته ام را اجابت کن. و این را بگیر و برای خودت جهیزیه تهیه کن .

قبول نکردم . گفت به خدا می روم آبرویت را می برم .

گفتم تو اگر به همه عالم بگویی و همه عالم شاهد بشوند من نمی ترسم چون گواه  و شاهد پاکدامنی من خداوند است و دست او از هر دستی بالاتر است.

گفت اگر خدا تو را آدم حساب می کرد فقیر نمی آفرید . او رفت دلم شکست . او را به خدا واگزار کردم . او چند قدمی با ماشینش نرفته بود که تصادف می کند و در جا می میرد.

من این موضوع را به کسی نگفتم . بعد از تمام شدن عده خواهرانش به من پیشنهاد عقد دائم کردند .

بنا شد نصف ارث شوهرم را مهریه من کنند . با ایشان ازدواج کردیم اتفاقا شوهر خوب و مطیعی بود . از او صاحب دو پسر شدم  تا اینکه 6 سال بعد از ازدواجمان همسرم غش می کند و به رحمت خدا می رود .

دو سال بعد از مرگ شوهرم ، صیغه سه ساله شخصی که زنش بچه دار نمی شد شدم و برای او یک دختر آوردم .

چندی پیش همسر اولش بر اثر سرطان سینه از دنیا رفت الان همسر دائم شدم . شوهرم کارمند بانک و مردی دیندار و با تقوی است و بین بچه هایم فرق نمی گذارد.

این را می خواستم بگویم که عقد موقت یک برکت است ولی متاسفانه در جامعه ما مثل زنا تعبیر می شود .

به روح پدرم من از زمانی که بلوغ رسیدم خیلی جاها کلفتی کردم ولی با هیچ مردی  رابطه حرام نداشتم تنها چیزی که سرمایه و دارایی من در تمام لحظات تنهایی ام بود توکل به خدا بود . به خدا قسم از همه فامیلم سرمایه ام بیشتر شده و دست همه اقوامم را می گیرم و کمک حالشان هستم . هرکدام مشکل مالی برایشان پیش می آید تا حد توان مشکلشان را حل می کنم .

خواهر شوهرانم تمامشان به نان شب محتاج شده اند . به همه آنها کمک میکنم. این از فضل خداوند بزرگ است .

( برگرفته شده از )


توجه :

ü         خواهشمندیم حتماً پست اول این وبلاگ را نیز به طور کامل مطالعه نمائید .

ü         کپی و انتشار این پست بدون درج منبع و لینک و همچنین کم و زیاد کردن آن شرعاً حرام می باشد .

ü         برای ارسال سرگذشت و یا نظر خود از قسمت ارسال نظر یا تماس با من اقدام کنید .


فهرست سرگذشتها و تجربیات


نظرات (۱)

" تجربیات تلخ و شیرین شما از ازدواج موقت "

 

سرگذشت های تلخ و شیرین خودتان از ازدواج موقت را برای ما ارسال کنید

negaar.blog.ir

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی