چشیدن شیرینی عبادت
چشیدن شیرینی عبادت
صیغه باعث شد تا شیرینی عبادت را بچشم . وقتی 22 ساله بودم به تنهایی به زیارتگاهی رفتم . هنوز هیچ وقت با زنی ارتباطی نداشتم حتی در حد صحبت کردن . آن شب بعد از اینکه دعای کمیل خواندم . دو رکعت نماز خواندم با خدایم عهد بستم ای خدای مهربان من امشب دلم هوس زن کرده خودت از حلال برایم برسان اگر رساندی تا عمر دارم نماز شب می خوانم . همین امشب . برای فردا نشود نمی توانم تحمل کنم .
با خانمی آشنا شدم که گفت من هرساله با مادر و دایی ام سالی یکبار به این زیارتگاه می آییم. پدرم 5 سال پیش فوت کرده و خودم طلبه هستم .
شب گذشته نماز حاجت خواندم و از خدا خواستم همسر مومنی برایم پیدا شود . شب خواب بابایم را دیدم که به من گفت فردا شب هم همین جا بمانید .
قبل از نماز مغرب جوانی را خواهی دید با فلان مشخصات که جوان متدینی است و زن می خواهد و با خدا چنین نذری کرده است .
من به تو اجازه میدهم با او ازدواج موقت کن . اشک شوق در چشمانم جاری شد و قصه خودم را گفتم . بعد از اینکه صیغه شدیم . اولین نماز شبم را خواندیم و دو هفته بعد با ایشان به محضر رفته و به عقد دائم در آمدیم .
از آن شب نماز شبم ترک نشده و شیرینی نماز شب را حس می کنم . حتی اگر شب دیروقت بخوابم یک ساعت به نماز شب بیدار می شوم .
امکان ندارد یک شب خواب بمانم . فرزند اولم دختری بود که حافظ 10 جز قرآن است . خداوند به کار ما برکت داده و صاحب همه چیز هستیم . من از زمانی که به سن بلوغ رسیدم با هیچ زن نامحرمی حتی شوخی هم نکردم و ارتباطی نداشتم . که خداوند کارم را اصلاح کرد .
توجه :
ü خواهشمندیم حتماً پست اول این وبلاگ را نیز به طور کامل مطالعه نمائید .
ü کپی و انتشار این پست بدون درج منبع و لینک و همچنین کم و زیاد کردن آن شرعاً حرام می باشد .
ü برای ارسال سرگذشت و یا نظر خود از قسمت ارسال نظر یا تماس با من اقدام کنید .
" تجربیات تلخ و شیرین شما از ازدواج موقت "
سرگذشت های تلخ و شیرین خودتان از ازدواج موقت را برای ما ارسال کنید
negaar.blog.ir